شبهه: اهل بدعت اين حديث را به عنوان شبهاي در عدالت اصحاب ارائه ميدهند، پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- در مورد حوض ميگويد: مرداني بر من وارد ميشوند كه من آنها را ميشناسم و آنها مرا ميشناسند، و از حوض دور كرده ميشوند آنگاه ميگويم، اصحاب من هستند، اصحاب من هستند، گفته ميشود تو نميداني كه بعد از تو چه چيزهائي پديد آوردهاند[1].
اين حديث طرق و روايتهاي زيادي دارد، از آن جمله در روايتي آمده است: من در كنار حوض قرار ميگيرم تا ببينم كه چه كساني از شما پيش من ميآيند و افرادي از رسيدن به من جلوگيري ميشوند، آنگاه ميگويم پروردگارا از من و از امت من هستند، گفته ميشود آيا نميداني كه آنها بعد از تو چه كردهاند؟ سوگند به خدا كه آنها بعد از تو به عقب چرخ زدند. ابن ابي مليكه يكي از راويان اين حديث ميگويد: بار خدايا از اينكه به عقب چرخ بزنيم به تو پناه ميبريم.
و روايت دوم اين است كه فرمود من پيش از شما به حوض ميروم، و در مورد افرادي به كشمكش ميپردازم و سپس مغلوب ميشوم، و ميگويم پروردگارا اصحاب من هستند، اصحاب من هستند، گفته ميشود كه تو نميداني بعد از تو چه چيزهايي پديد آوردهاند.
اين دو حديث را مسلم در صحيح خود[2] روايت كرده است.
و اينك پاسخ به اين شبهه:
اول اينكه منظور از اصحاب منافقان هستند، آنهايي كه در دوران پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- تظاهر به اسلام ميكردند، چنان كه خداوند متعال ميفرمايد: ﴿إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴾. (المنافقون: 1). «هنگامي كه منافقان نزد تو آيند ميگويند، ما شهادت ميدهيم كه حتماً تو رسول خدائي، خداوند ميداند كه تو فرستادهء او هستي، ولي خداوند شهادت ميدهد كه منافقان دروغگو هستند».
و منافقاني بودند كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- آنها را نميشناخت چنانكه خداوند ميفرمايد: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ﴾. (التوبة: 101).
«و از (ميان) اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند; و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىكنيم (مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ); سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مىشوند».
پس اينها منافقاني هستند كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- آنها را از اصحاب گمان ميبرد ولي آنها چنان نبودند، دوم اينكه منظور از آنها كساني هستند كه بعد از وفات پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- مرتد شدند، و افراد زيادي از عربها بعد از وفات پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- مرتد شدند، پس اينها كساني هستند كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- ميگويد: اصحاب من هستند و آنگاه به او گفته ميشود: تو نميداني كه بعد از تو چه كردهاند و آنها از وقتي از آنها جدا شدي به عقب برگشتند و مرتد شدند.
سوم: منظور معناي كلي است يعني همه كساني كه با پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- همراه بودند گر چه از او پيروي نكردهاند، بنابراين چنين كساني تحت مفهوم اصطلاحي كلمه صحابي قرار نميگيرند، و آنچه بر اين دلالت ميكند اين است كه وقتي عبدالله بن ابي بن سلول گفت: اگر به مدينه باز گرديم آن كه عزيزتر و گراميتر است، آن كه خوارتر است بيرون خواهد كرد – عبدالله بن ابي بن سلول رئيس منافقين در مدينه بود – وقتي اين سخن به عمر رسيد گفت: اي پيامبر خدا بگذار گردن اين منافق را بزنم، پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- گفت: با او كاري داشته نباش چون اگر او را بكشي مردم خواهند گفت كه محمد اصحاب خود را ميكشد[3]. پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- او را از اصحاب خود قرار داد، اما بنابر معني لغوي كلمه، نه به معناي اصطلاح آن، چون عبدالله بن ابي بن سلول رئيس منافقان بود و از كساني بود كه خدا او را رسوا كرده بود و او نفاق خود را آشكارا اعلام ميداشت.
چهارم: گاهي از كلمه صحابي همه كساني كه در اين راه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- را همراهي ميكنند مراد گرفته ميشود، گرچه پيامبر را نديده باشند، و روايتي كه در آن آمده است كه امت من هستند يا آنها امت من ميباشند بر اين دلالت ميكند، اما اينكه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- فرمود من آنها را ميشناسم، پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- بيان كرده كه او اين امت را ميشناسد، به او گفتند اي پيامبر خدا چگونه آنها را ميشناسي و حال آن كه آنان را نديدهاي؟ فرمود: من آنها را از آثار وضوء[4] ميشناسم و ابن ابي مليكه راوي حديث همين مفهوم را از آن درك كرده بود و گفت: بار خدايا از چرخ زدن به عقب به تو پناه ميبريم. و او از تابعين بود. و از اين حديث خوارج و نواصب و معتزله استدلال نميكنند و فقط شيعه از آن بر مرتد شدن اصحاب پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- استدلال ميكنند، و به آنها گفته ميشود چه چيزي علي و الحسن و الحسين و ديگر اهل بيت پيامبر را از بقيه اصحاب جدا ميكند؟ و چه چيزي مانع از آن ميشود كه آنها از مرتدان نباشند؟
ما نميگوييم آنها مرتد شدهاند، آنها از ارتداد پاك هستند، بلكه ما ميگوييم آنان امام و پيشواي ما هستند و ميگوييم كه آنها از اهل بهشت هستند چنان كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- وقتي بالاي كوه اُحد بودند گفت: اي كوه اُحد استوار باش همانا بالاي تو پيامبري و يا صديقي و يا شهيدي هست[5]، و علي با پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- همراه بود و او از اهل بهشت است.
و پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- در مورد الحسن و الحسين فرمود: آنها مردان جوانان اهل بهشت هستند[6].
اگر گفته شود كه ابوبكر و عمر و ابو عبيده و ديگر اصحاب پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- از زمرة كساني هستند كه از حوض دور كرده ميشوند، نواصب هم ميتوانند بگويند كه علي از كساني است كه از حوض دور كرده ميشود، اگر گفته شود كه فضائلي براي علي ثابت است، در جواب گفته ميشود براي ابوبكر و عمر فضائل بيشتري ذكر شده است.
اين حديث طرق و روايتهاي زيادي دارد، از آن جمله در روايتي آمده است: من در كنار حوض قرار ميگيرم تا ببينم كه چه كساني از شما پيش من ميآيند و افرادي از رسيدن به من جلوگيري ميشوند، آنگاه ميگويم پروردگارا از من و از امت من هستند، گفته ميشود آيا نميداني كه آنها بعد از تو چه كردهاند؟ سوگند به خدا كه آنها بعد از تو به عقب چرخ زدند. ابن ابي مليكه يكي از راويان اين حديث ميگويد: بار خدايا از اينكه به عقب چرخ بزنيم به تو پناه ميبريم.
و روايت دوم اين است كه فرمود من پيش از شما به حوض ميروم، و در مورد افرادي به كشمكش ميپردازم و سپس مغلوب ميشوم، و ميگويم پروردگارا اصحاب من هستند، اصحاب من هستند، گفته ميشود كه تو نميداني بعد از تو چه چيزهايي پديد آوردهاند.
اين دو حديث را مسلم در صحيح خود[2] روايت كرده است.
و اينك پاسخ به اين شبهه:
اول اينكه منظور از اصحاب منافقان هستند، آنهايي كه در دوران پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- تظاهر به اسلام ميكردند، چنان كه خداوند متعال ميفرمايد: ﴿إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴾. (المنافقون: 1). «هنگامي كه منافقان نزد تو آيند ميگويند، ما شهادت ميدهيم كه حتماً تو رسول خدائي، خداوند ميداند كه تو فرستادهء او هستي، ولي خداوند شهادت ميدهد كه منافقان دروغگو هستند».
و منافقاني بودند كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- آنها را نميشناخت چنانكه خداوند ميفرمايد: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ﴾. (التوبة: 101).
«و از (ميان) اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند; و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىكنيم (مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ); سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مىشوند».
پس اينها منافقاني هستند كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- آنها را از اصحاب گمان ميبرد ولي آنها چنان نبودند، دوم اينكه منظور از آنها كساني هستند كه بعد از وفات پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- مرتد شدند، و افراد زيادي از عربها بعد از وفات پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- مرتد شدند، پس اينها كساني هستند كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- ميگويد: اصحاب من هستند و آنگاه به او گفته ميشود: تو نميداني كه بعد از تو چه كردهاند و آنها از وقتي از آنها جدا شدي به عقب برگشتند و مرتد شدند.
سوم: منظور معناي كلي است يعني همه كساني كه با پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- همراه بودند گر چه از او پيروي نكردهاند، بنابراين چنين كساني تحت مفهوم اصطلاحي كلمه صحابي قرار نميگيرند، و آنچه بر اين دلالت ميكند اين است كه وقتي عبدالله بن ابي بن سلول گفت: اگر به مدينه باز گرديم آن كه عزيزتر و گراميتر است، آن كه خوارتر است بيرون خواهد كرد – عبدالله بن ابي بن سلول رئيس منافقين در مدينه بود – وقتي اين سخن به عمر رسيد گفت: اي پيامبر خدا بگذار گردن اين منافق را بزنم، پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- گفت: با او كاري داشته نباش چون اگر او را بكشي مردم خواهند گفت كه محمد اصحاب خود را ميكشد[3]. پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- او را از اصحاب خود قرار داد، اما بنابر معني لغوي كلمه، نه به معناي اصطلاح آن، چون عبدالله بن ابي بن سلول رئيس منافقان بود و از كساني بود كه خدا او را رسوا كرده بود و او نفاق خود را آشكارا اعلام ميداشت.
چهارم: گاهي از كلمه صحابي همه كساني كه در اين راه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- را همراهي ميكنند مراد گرفته ميشود، گرچه پيامبر را نديده باشند، و روايتي كه در آن آمده است كه امت من هستند يا آنها امت من ميباشند بر اين دلالت ميكند، اما اينكه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- فرمود من آنها را ميشناسم، پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- بيان كرده كه او اين امت را ميشناسد، به او گفتند اي پيامبر خدا چگونه آنها را ميشناسي و حال آن كه آنان را نديدهاي؟ فرمود: من آنها را از آثار وضوء[4] ميشناسم و ابن ابي مليكه راوي حديث همين مفهوم را از آن درك كرده بود و گفت: بار خدايا از چرخ زدن به عقب به تو پناه ميبريم. و او از تابعين بود. و از اين حديث خوارج و نواصب و معتزله استدلال نميكنند و فقط شيعه از آن بر مرتد شدن اصحاب پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- استدلال ميكنند، و به آنها گفته ميشود چه چيزي علي و الحسن و الحسين و ديگر اهل بيت پيامبر را از بقيه اصحاب جدا ميكند؟ و چه چيزي مانع از آن ميشود كه آنها از مرتدان نباشند؟
ما نميگوييم آنها مرتد شدهاند، آنها از ارتداد پاك هستند، بلكه ما ميگوييم آنان امام و پيشواي ما هستند و ميگوييم كه آنها از اهل بهشت هستند چنان كه پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- وقتي بالاي كوه اُحد بودند گفت: اي كوه اُحد استوار باش همانا بالاي تو پيامبري و يا صديقي و يا شهيدي هست[5]، و علي با پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- همراه بود و او از اهل بهشت است.
و پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- در مورد الحسن و الحسين فرمود: آنها مردان جوانان اهل بهشت هستند[6].
اگر گفته شود كه ابوبكر و عمر و ابو عبيده و ديگر اصحاب پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- از زمرة كساني هستند كه از حوض دور كرده ميشوند، نواصب هم ميتوانند بگويند كه علي از كساني است كه از حوض دور كرده ميشود، اگر گفته شود كه فضائلي براي علي ثابت است، در جواب گفته ميشود براي ابوبكر و عمر فضائل بيشتري ذكر شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر